۰

کنترل گری در رابطه و نحوه برخورد با آن

بازدید 602

فهرست مطالب

بسیاری از افراد در روابط نادرست هستند. هیچ کس دوست ندارد به واسطه افراد کنترل کننده خود را مانند یک حیوان در قفس احساس کند. اما متأسفانه این واقعیت برای بسیاری از مردم جهان وجود دارد.

با این حال، ترسناک ترین قسمت آن این است که برخی از کسانی که قربانی کنترل دیگران هستند، حتی متوجه وضعیتی که در آن قرار دارند، نیستند. آنقدر مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند که برایشان عادی است. این واقعیت  زندگی آنهاست و بنابراین آنها حتی آن را زیر سوال نمی برند.

 

رفتار کنترل گر چیست؟

رفتار کنترلی زمانی است که یک فرد از افراد دیگر خواسته، انتظار دارد یا آنها را وادار می کند تا آنچه را که  او می خواهد انجام دهند. این کار فقط نیازهای شخص کنترل کننده را برآورده می کند. آنها یک فرد را هدف قرار می دهند و به شیوه ای خودخواهانه و ناسالم بر آنها مسلط می شوند.

فرد کنترل کننده کسی است که سعی می کند کنترل، قدرت تصمیم گیری یا اقتدار را بر افراد و موقعیت های دیگر حفظ کند. این کار می تواند شامل هر چیزی باشد، از گفتن مستقیم به کسی که چه کاری می تواند انجام دهد و چه کاری نمی تواند انجام دهد تا تکنیک های ظریف تری مانند فشار آوردن یا ایجاد احساس گناه.

این رفتار توهین آمیز می تواند از طرف هر کسی در زندگی شما باشد – آنها همه جا هستند. فرقی نمی‌کند چه کسی باشد، واقعیت این است که کنترل افراد می‌تواند زندگی شما را بسیار دشوار کند.

افراد کنترل کننده معمولا سعی می کنند کسانی را که به آنها نزدیک ترند کنترل کنند.

اگرچه همیشه اینطور نیست، اما مردم سعی می‌کنند دیگرانی را که خجالتی، درونگرا، ساده لوح یا مطیع هستند کنترل کنند، زیرا این افراد ساده‌تر هستند. اقدامات آنها برای کنترل محیط خود ممکن است تأثیرات منفی بر روی افراد اطراف آنها بگذارد.

کنترل، دستکاری یا استفاده توسط شخص دیگری می تواند برای رفاه کلی فرد بسیار مضر باشد. گاهی اوقات، روشی که مردم دیگران را کنترل می کنند بسیار ظریف است، بنابراین شخص دیگر آنقدر متوجه آن نمی شود.

اما پس از مدتی، بالاخره متوجه می‌شوند که توسط فرد کنترل کننده گرفتار شده‌اند و خروج از آن برایشان مشکل است.

 

علل کنترل رفتار چیست و از کجا می آید؟

معمولاً نیاز افراد به کنترل دیگران از این واقعیت ناشی می شود که در خود احساس خوبی یا امنیت کافی ندارند. به همین دلیل، آنها باید با کنترل دیگران احساس «بهتر» در مورد خود داشته باشند.

بنابراین کنترل رفتار بیانگر اضطراب و ترس از ناشناخته است. گاهی اوقات، ممکن است ترس از آنچه قرار است اتفاق بیفتد باشد، اما گاهی اوقات به سادگی نمی‌دانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد.

 

 

بزرگترین ویژگی ها، نشانه ها و نمونه های رفتار کنترلی

جالب اینجاست که افراد کنترل کننده در کاری که انجام می دهند بسیار ماهر هستند. به عبارت دیگر، آنها به آرامی، اما مطمئن رفتار سرکوبگرانه خود را افزایش می دهند.وقتی به آرامی اتفاق می افتد، قربانیان به راحتی متوجه تغییر رفتار نمی شوند و ممکن است از آنچه در حال وقوع است آگاه نباشند.

 

ویژگی های آشکار افراد کنترل کننده

 

انتقاد مداوم

یکی از ویژگی های بزرگ کنترل افراد این است که آنها دائماً بیش از حد انتقاد می کنند و دیگران را تحقیر می کنند. چرا؟ چون می خواهند شما را شکست دهند.

اگر در برابر انتقاد مداوم احساس کوچکی و ناتوانی می کنید، دیگر قادر به مقابله با آن نخواهید بود. این چیزی است که افراد کنترل کننده می خواهند.

 

محبت و پذیرش آنها مشروط است.

اگر چیزهایی از این قبیل می شنوید: «اگر شام را برای من بپزی و به موقع آماده شد…»، آن شخص به این معناست که اگر کاری را که او می خواهد انجام ندهی، دوستت نخواهد داشت یا نمی پذیرد.

اما طنز ماجرا این است که حتی وقتی رعایت می کنید، باز هم شما را دوست ندارند و نمی پذیرند. نه به خاطر شما، بلکه به این دلیل که آنها به معنای واقعی کلمه قادر به دوست داشتن شخص دیگری *از جمله خودشان* نیستند.

 

 

شما را منزوی می کنند.

کار دیگری که افراد کنترل می‌کنند این است که مطمئن می‌شوند دیگر با دوستان، خانواده یا افراد نزدیکتان ارتباط برقرار نمی‌کنید.

باز هم این به آرامی اتفاق می افتد. اگر ناگهانی بود، متوجه می‌شوید که آنها کنترل روابط بین فردی شما را در دست می‌گیرند و احتمالاً به مقابله می‌پردازند.

اما با گذشت زمان، افراد کنترل کننده فقط از شما می خواهند که با آنها باشید. دلیل این امر به این دلیل است که اگر به عزیزان خود بگویید که آن شخص با شما چگونه رفتار می کند، ممکن است دست آنها را برای شما رو کنند.

کارهای خود را برجسته تر نشان می دهند.

درست مانند یک بازی بسکتبال، آنها از نظر ذهنی به هر کار “خوبی” که تا به حال برای شما انجام داده اند، توجه می کنند، حتی کارهای کوچک. و آنها شما را مجبور به جبران می کنند. حتی اگر امتیاز شما بسیار بالاتر از امتیاز آنها باشد، آنها کمتر زیر بار میروند و هرگز آن را قبول نمی کنند.

احساس گناه ابزار اصلی آنها برای ایجاد انگیزه است.

احساس گناه یکی از قدرتمندترین ابزارهای متقاعدکننده روی زمین است. هیچ کس دوست ندارد احساس گناه کند، بنابراین اگر و زمانی که این کار را انجام دهیم، خواسته های دیگران را برآورده می کنیم تا بتوانیم خود را از شر این احساس وحشتناک خلاص کنیم.

بخش وحشتناک این است که افراد کنترل کننده اغلب از این موضوع آگاه هستند. آنها ممکن است آگاهانه آن را ندانند، اما مطمئناً می‌دانند که احساس گناه راهی مؤثر برای کنترل افراد است – به همین دلیل است که این کار را انجام می‌دهند.

بنابراین، اگر کسی دائماً باعث می‌شود که شما احساس گناه کنید، این یک استراتژی برای کنترل شماست.

حریم خصوصی شما را نقض می کنند.

به نظر می رسد کسی در کیف شما سرک کشیده است؟ یا شاید پیام  یا ایمیل خوانده نشده ای دارید، اما به عنوان خوانده شده علامت گذاری شده است؟ خوب، شاید به این دلیل است که کسی قبلاً به آن نگاه کرده است.

هیچ چیز برای افراد کنترل کننده خصوصی نیست. آنها احساس می کنند حق دارند همه چیز را بدانند زیرا وقتی می دانند می توانند از دانش و اطلاعات برای کنترل بیشتر دیگران استفاده کنند. بنابراین، به همین دلیل است که آنها همیشه در حال جاسوسی هستند و شما حریم خصوصی ندارید.

 

 

آنها شما را به دروغگویی متهم می کنند.

چیزهایی مانند “تو به من خیانت می کنی!” یا “می دانم که تو این کار را کردی…” زیرا آنها سعی می کنند شما را در یک دروغ دستگیر کنند. و حتی اگر آنها بدانند که شما دروغ نمی گویید، از شما می خواهند فکر کنید که آنها فکر می کنند شما دروغ می گویید.  همه اینها یک بازی فکری است. وقتی آنها وارد ذهن شما می شوند و شروع به دستکاری آن می کنند، شما شروع به زیر سوال بردن خود و واقعیت می کنید. آنها در درون شما شک و تردید زیادی ایجاد می کنند. و وقتی این اتفاق می افتد، کنترل زندگی خود را از دست می دهید و آنها پیروز می شوند.

 به شما اجازه نمی دهند تنها باشید.

همه گاهی اوقات تنهایی خود را دوست دارند، اما این افراد به شما اجازه نمی دهند این امکان را داشته باشید. مطمئناً آنها به شما اجازه نمی دهند با دیگران باشید، بلکه فقط به شما اجازه می دهند که با آنها باشید،  فقط آنها.

آنها از شما می خواهند که فقط ۲۴ ساعت شبانه روز برای آنها در دسترس باشید و هیچ زمان تنهایی  لذت بخشی نداشته باشید.

 

 می گویند که شما بدون آنها بی ارزش هستید.

این افراد ممکن است سعی کنند شما را کنترل کنند و باعث شوند فکر کنید به آنها نیاز دارید. آنها باید این کار را بکنند، زیرا اگر فکر  کنید که می توانید بدون آنها زندگی کنید،  دیگر ماندن را انتخاب نمی کنید. و مطمئناً این چیزی نیست که افراد کنترل کننده می خواهند.

برای اینکه شما را در اطراف خود نگه دارند، باید با گفتن اینکه شما بدون آنها چیزی نیستید، شما را بیشتر پایین بیاورند. این در بهترین حالت خود شستشوی مغزی است. پس از شنیدن آن برای مدت طولانی، در واقع به آن عادت می کنید که شروع به باور آن می کنید.

 

 

همدلی ندارند.

افراد کنترل کننده نمی پذیرند که دیگران هم احساساتی دارند و نمی خواهند رفتار خود را تغییر دهند. زیرا اگر این کار را می کردند، آنگاه باید با واقعیت دردی که بر آنها تحمیل می کنند، روبرو شوند.

افراد بیش از حد کنترل کننده در دنیای فانتزی خود زندگی می کنند. و در آن مکان خیالی، قربانیان آنها هیچ احساسی ندارند. بنابراین، به همین دلیل است که با آنها مانند اشیا رفتار می شود.

مطالبه گر هستند.

از آنجا که افراد کنترل کننده می خواهند همه چیز را کنترل کنند. آنها از اطرافیان خود می خواهند آنچه را که به آنها می گویند انجام دهند. به عبارت دیگر، آنها مانند یک پادشاه دستورات را صادر می کنند و از مردم انتظار دارند که همان طور که به آنها گفته می شود عمل کنند.

افراد کنترل کننده به نیازهای دیگران اهمیت نمی دهند، و به همین دلیل است که آنها بسیار خواستار هستند. به ذهنشان خطور نمی کند که نظرات و انتخاب های شخصی دیگری را در مورد هر موضوعی بپرسند، زیرا واقعاً برایشان مهم نیست.

آنها فقط می خواهند یک قلدر باشند و مردم را به اطراف هل دهند تا زمانی که به آنچه می خواهند برسند.

هیچ احترامی قائل نیستند.

تلاش برای کنترل دیگران نشان می دهد که آنها هیچ احترامی برای شخصی که می خواهند کنترل کنند ندارند. در عوض، آنها سعی می کنند نیازها و خواسته های طرف مقابل را زیر پا بگذارند، که انتهای بی احترامی است.

افراد کنترل کننده چه از طریق گفتار یا اعمالشان باشد، رفتار خوبی با مردم ندارند. آن‌ها طوری رفتار می‌کنند که گویی دیگران پایین تر از آن‌ها و کمتر از یک شخص هستند. اما این رازی است که باید بدانید… آنها این کار را انجام می دهند زیرا به خودشان احترام نمی گذارند. اگر این کار را می‌کردند، آن‌طور با دیگران رفتار نمی‌کردند یا حداقل مایل به تغییر بودند.

 

 

فضا را به نفع خود دراماتیک می کنند.

جای تعجب نیست که وقتی کسی سعی می کند شخص دیگری را کنترل کند ممکن است مقاومتی وجود داشته باشد. هیچ کس دوست ندارد تحت کنترل باشد. بنابراین، اگر از طرف شخص یا افرادی که سعی در کنترل آنها دارند، واکنشی وجود داشته باشد، در نتیجه کلی درام به وجود خواهد آمد.

حتی اگر طرف مقابل عقب نشینی نکند، به تنهایی شروع به نمایش می کند. آنها از فریاد، جیغ زدن و گاهی حتی تهاجم فیزیکی استفاده می کنند. روابط با افراد کنترل کننده مانند زندگی در یک سریال است.

 

از نظر فیزیکی سعی می کنند شما را کنترل کنند.

اگر یک فرد کنترل کننده یک انسان بزرگتر باشد، قطعاً قدرت فیزیکی خود را در تلاش برای تسلط بر افراد دیگر پرتاب خواهد کرد. آنها ضربه می زنند، سیلی می زنند، خفه می کنند یا فقط شما را از انجام کاری باز می دارند به این امید که خونسردی خود را از دست بدهید.

حتی اگر آنها فرد بزرگی نباشند، باز هم می توانند سوء استفاده خود را نشان دهند و سعی کنند با ضربه زدن، سیلی زدن، لگد زدن، گاز گرفتن یا هر چیز دیگری که می توانند از آن فرار کنند، کنترل کنند. معمولاً فردی که تحت کنترل قرار می‌گیرد پاسخ نمی‌دهد و دقیقاً به همین دلیل است که این کار را انجام می‌دهد.

 

خودشیفته هستند.

وقتی کسی سعی می کند همه چیز و همه را کنترل کند، این نوعی رفتار خودشیفتگی است. خودشیفته‌ها معمولاً از اینکه زندگی‌شان بی‌نقص است ناامید می‌شوند و بنابراین سعی می‌کنند تا آنجا که ممکن است آن را کنترل کنند. آنها می خواهند تقاضا کنند که تحت کنترل باشند زیرا احساس حق به جانب دارند. در ذهن خود آنها منطقی به نظر می رسد که باید کنترل دیگران را در دست داشته باشند.

آنها نمی خواهند مسئولیت پذیر باشند.

اصطلاح “مسئولیت شخصی” در واژگان آنها وجود ندارد. آنها هرگز و هرگز به خوبی به خود و عیب هایشان نگاه نمی کنند. یا قادر به انجام آن نیستند یا از انجام آن امتناع می ورزند زیرا می دانند آنچه را که می بینند دوست ندارند.

هر کاری که آنها انجام می دهند “تقصیر شخص دیگری است”. آنها سخنان و اعمال خود را به گردن دیگران می اندازند. طرز فکر آنها این است: “تو من را مجبور به انجام آن کردی!” اما در واقعیت، آنها بر اعمال خود کنترل دارند، آنها فقط آن را نمی پذیرند.

شما را تهدید می کنند.

اولتیماتوم دادن به دیگران نشانه ناامیدی است. شاید اینطور به نظر نرسد، اما حقیقت دارد. فرد کنترل کننده آنقدر از دستیابی به آنچه می خواهد ناامید است که چیزهایی می گوید که بسیار افراطی به نظر می رسد.

برای مثال، افرادی که رفتار کنترل‌کننده‌ای دارند، جملاتی مانند «اگر X را انجام ندهی، تو را ترک می‌کنم» یا «اگر به انجام X ادامه دهی، زندگی‌ات را چنان دشوار خواهم کرد که آرزو می‌کنی ای کاش مرده بودی. ”

اولتیماتوم ها تهدیدهایی هستند که کنترل کننده فکر می کند طرف مقابل را از انجام خواسته هایش می ترساند.

همه چیز را به روش خود می خواهند

این سنگ بنای یک فرد کنترل کننده است. تنها دلیلی که آنها سعی می کنند کسی را کنترل کنند این است که راه خود را طی کنند. آنها آنچه را که می خواهند می خواهند و اکنون هم می خواهند. پایان. بدون مصالحه و مذاکره.

باور کنید یا نه، اما یکی از دلایل کنترل رفتار، ناامنی است. آنها احساس می کنند که باید دیگران را کنترل کنند تا احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند و احساس «خوب» کنند. به همین دلیل است که آنها از دیگران می خواهند که پای آنها را ببوسند و برده آنها شوند.

آنها دائماً شما را چک می کنند.

طبیعی است که با افراد تماس بگیرید یا دوست داشته باشید که وضعیت آنها را ببینید. اما اگر کسی روشی قاطع برای چک کردن کسی داشته باشد، این یک تاکتیک کنترل است. به عنوان مثال، اگر شخصی برای شام با دوستانش بیرون آمده باشد و شریک او مدام به او پیامک می زند و می پرسد کجا هستند و با چه کسی هستند، او یک شریک کنترل کننده است.

دعواهای احمقانه می کنند.

وقتی در یک رابطه سالم هستید، تعارض اجتناب ناپذیر است.  اما یک فرد کنترل کننده دعوا را از ناکجاآباد انتخاب می کند. آنها در تلاش برای جلب توجه هستند، حتی اگر توجه منفی باشد. دلیل اینکه آنها این کار را انجام می دهند می تواند به دلیل دلبستگی ناایمن یا مسائل ترس از رها شدن باشد.

کنترل پول و مخارج را دارند.

کنترل مالی یکی از سریع‌ترین راه‌ها برای کنترل کسی و وابسته کردن او به خود است. ممکن است فرد اجازه ندهد همسرش شغلی پیدا کند تا پولی برای خود نداشته باشد.

یا فقط می تواند شامل دیکته کردن آنها باشد که چه چیزی می توانند بخرند و چه چیزی را نمی توانند بخرند و فقط مانند یک کودک به آنها “کمک هزینه ای” بدهید. وقتی کسی پول خودش را دارد، مستقل است. و یک فرد کنترل کننده این را نمی خواهد. آنها می خواهند دیگران به آنها وابسته باشند زیرا کنترل آنها بسیار آسان تر است.

کارهایی می کنند که شما را مدیون آنها کند.

گاهی اوقات کنترل‌کننده‌ها کارهای خوبی برای دیگران انجام می‌دهند، اما تنها دلیلی که آنها این کار را انجام می‌دهند این است که طرف مقابل به آنها مدیون باشد. آنها این کار را فقط برای منافع خود و نیازهای خودخواهانه خود انجام می دهند.

هنگامی که آنها کار خوبی را برای طرف مقابل انجام می دهند، احتمالاً هر زمان که بخواهند کنترل کنند، آن را مطرح می کنند. آنها مدام به طرف مقابل یادآوری می کنند که به آنها بدهکار هستند و آن را مدام به روی او میاورند.

 بی دلیل حسادت می کنند.

رفتار حسادت آمیز ممکن است به نظر برسد که از عشق ناشی می شود، اما بسیاری از اوقات اینطور نیست. می توان از آن به عنوان یک تاکتیک کنترل نیز استفاده کرد.

حسادت می تواند از شدید تا بی ضرر باشد. اما وقتی افراطی می‌شود، آن موقع است که مکن است شما را کنترل کنند.

برای مثال، شاید آنها نمی‌خواهند که همسرشان عکس‌های خاصی را به صورت آنلاین پست کند یا لباس خاصی بپوشد. آنها ادعا می کنند که این به این دلیل است که نمی خواهند دیگران به آنها ضربه بزنند. اما در واقع به دلایل خودخواهانه کنترل است.

 

 

نحوه برخورد با یک فرد کنترل کننده

معمولاً کنترل کننده ها افراد بسیار خوب و مهربان را شکار می کنند. این به این دلیل است که آنها معمولاً آنقدر مخالفت نمی کنند. بین “خوب” و “خیلی خوب” بودن تفاوت وجود دارد. خوب بودن بیش از حد باعث می شود که از شما سوء استفاده کنند.

اگر یک فرد کنترل کننده در زندگی خود دارید، مجبور نیستید آن را تحمل کنید. مراحلی وجود دارد که می توانید برای بهتر کردن زندگی خود بردارید. در اینجا چند کار وجود دارد که می توانید انجام دهید.

با خود صادق باشید.

این واقعیت را بپذیرید که در موقعیتی هستید که تحت کنترل هستید. شما نمی توانید چیزی را که تشخیص نمی دهید تغییر دهید، بنابراین اولین قدم این است که به خودتان اعتراف کنید که این موضوع در حال وقوع است.همانطور که یک الکلی نمی تواند کمک بگیرد اگر متوجه نشود که مشکلی دارد، شما هم نمی توانید به خودتان کمک کنید اگربه آن اعتراف نکنید.

برای حق خود بایستید.

در صورتی که فرد کنترل کننده از نظر فیزیکی هم آزاردهنده باشد *که هرگز قابل قبول نیست*، این یک مشکل است. اما ایستادن در برابر کسی هر زمان که خود را در یک موقعیت تحت کنترل‌ می‌بینید، او را دور می‌اندازد. آنها نمی دانند چه کنند.

تعیین حد و مرز

مرزهای شخصی از فضای شخصی یا ذهنی شما محافظت می کند، درست مانند حصارها از دارایی و زمین دیگران محافظت می کند. آنها محدودیت های فیزیکی و عاطفی رفتار مناسب بین افراد هستند.

وقتی مرزهای مشخصی نداشته باشید، در معرض سوء استفاده قرار می گیرید. مهم است که محدودیت هایی در مورد اینکه چه چیزهایی را تحمل می کنید و نمی خواهید داشته باشید. این به شما کمک می کند تا عزت نفس، کنترل خود و احساس بهتری از رفاه داشته باشید.

 

 

با آنها بحث نکنید.

ممکن است وسوسه شوید که با یک فرد کنترل کننده بحث و مناظره کنید، به خصوص زمانی که ناراحت هستید. از این گذشته، منطقی است که سعی کنید آنها نظر شما را ببدانند. اما اینجا چیزی است که باید به خاطر بسپارید – آنها اهمیتی نمی‌دهند. آنها نمی توانند اهمیتی به احساس شما یا نیازهای شما بدهند.

بنابراین، اگر بخواهید می توانید با آنها بحث کنید، اما هرگز به جایی نخواهید رسید. آنقدر غیرمنطقی هستند که هر حرفی بزنید به گوش شان می رسد. این فقط شما را ناامید می کند.

 

تا حد امکان از آنها دوری کنید.

بسته به رابطه ای که با این شخص دارید، بهتر است تا جایی که می توانید از او دوری کنید. مطمئناً، اگر همسر یا رئیس شما باشد، دشوارتر خواهد بود. اما حتی اگر رئیس شما باشد، همیشه می توانید شغل دیگری پیدا کنید. و حتی در صورت لزوم می توانید همسر خود را طلاق دهید.

سلامت روحی و روانی شما بسیار مهم است. شما نمی توانید شادی خود را فدای آنها کنید. بنابراین، بهتر است از آنها دور بمانید و تعامل خود را با آنها محدود کنید. به این ترتیب، آنها فرصتی برای بدبخت کردن زندگی شما نخواهند داشت.

برای همیشه از آنها دور شوید.

در صورت امکان، خود را از رابطه حذف کنید. اگر یکی از اعضای خانواده باشد این کار دشوارتر است، اما اگر فردی در زندگی شماست که می توانید از او فاصله بگیرید، این کار را انجام دهید. شما باید تا حد امکان از آنها دور شوید. و همچنین دور باشید.

کمک بگیرید.

افراد و سازمان های زیادی وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند. چه یک دوست خوب، یکی از اعضای خانواده، درمانگر یا سرپناه، باید افرادی را پیدا کنید که به شما کمک کنند. گاهی اوقات آنقدر بد می شود که نمی توانید آن را به تنهایی انجام دهید. بنابراین، در تماس گرفتن دریغ نکنید. همیشه افراد دوست داشتنی آنجا هستند تا به شما کمک کنند.

همانطور که می بینید، کنترل افراد می تواند در زندگی شما مخرب باشد. برخی از کنترل ها ممکن است ظریف باشند، در حالی که برخی دیگر آشکارتر هستند. اما در هر صورت، این علائم را بشناسید و آنقدر خودتان را دوست داشته باشید که جلوی آن را بگیرید.

 

 

خلاصه

حال که با تمامی ویژگی‌های شخصیت کنترل گر آشنا شدید،  بهتر است با خود آن فرد صحبت کنید و به او کمک کنید تا بهتر بتواند با این اختلال کنار بیاید و بر آن غلبه کند. همان‌طور که در این مقاله خواندید، یک شخص کنترل‌گر زندگی را هم برای خود و هم اطرافیانش آن‌قدر سخت می‌کند که اگر به موقع درمان نشود، ممکن است اتفاقات جبران‌ناپذیری را رقم بزند.

اما روش‌هایی برای غلبه بر این اختلال وجود دارند که اگر به موقع به کار گرفته شوند، فرد می‌تواند بر حس کنترل‌گری خود غلبه کند. اگر چنین شخصی را در اطراف خود می‌شناسید، پیشنهاد می‌کنیم این مقاله را برایش بفرستید، تا شاید کمک کوچکی در راه تغییرات بزرگ او شود.

 

 

منابع:

  1. https://www.webmd.com/sex-relationships
  2. https://www.psychologytoday.com
  3. https://www.medicalnewstoday.com
  4. https://www.healthline.com

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاهده بیشتر